ديشب بارون ميومد از پشت شيشه
رقص قطره هاي بارون كه با ترتيب خاصي با شيشه بر خورد ميكردن تماشايي بود
و صداي موسيقي دلنشين باد شنيدني
ديشب من از پشت شيشه با سمينار زيباي باران هم صدايي ميكردم
اما دلم نيومد مثل اون ها نبارم مثل اون ها خيس نباشم
رفتم توي حياط دستامو باز كردم سرمو بالا بردم و بي ريا باريدم بي ريا باروني شدم
ميتونستم ببينم ماه رو ميتونستم حس كنم دست ستاره ها و نگاه آسمون رو
يه لحظه احساس عجيبي بهم دست داد يه حسي كه برام تازگي داشت
احساس كردم يكي داره از پشت نوازشم ميكنه برگشتم
اما
كسي نبود
هيچ كس نبود
سرمو بالا كردم با تمام وجودم با تمام سكوتم از خدا خواستم امشب منو ببينه ميخوام يه راز بهتون بگم
يه راز بين من و تو
هر وقت ديدي آسمون داره رعد ميزنه داره بغضشو ميشكنه زود برو به بالا ترين جاي خونتون يا هر جا كه هستي دستتو دراز كن به سمت آسمون بهش بگو ببار من اولين قطره ي اشكتو ميگيرم مطمئن باش
و من ديشب رفتم رو پشت بوم خونه اولين قطره ي اشك آسمونو گرفتم ميدوني چرا اينو گفتم به خاطر اين كه اگه بگيريش خدا تا 40 روز بهت نگاه ميكنه
شايد بگي دروغه شايعه است چِرته
باشه هرچي تو بگي اما امتحان كن امتحانش ضرري نداره وقتت رو هم زياد نميگيره
بعدش اگه گرفتي از خدا بخواه حاجتاتو خواسته هاتو ازش بخواه باهاش حرف بزني
مطمئن باش جوابتو ميده زود تر از بقيه روزا ميده
امتحان كن
خدايا خدايا خدايا دوسِت دارم بابت همه چيز ازت ممنونم
بابت سلامتيم بابت خانواده خوبم بابت دوست ها و رفقايي كه به فكر منن و دوست دارم و خوشحالم چون من تويي دارم و تو چون خودت نداري
:: بازدید از این مطلب : 846
|
امتیاز مطلب : 141
|
تعداد امتیازدهندگان : 47
|
مجموع امتیاز : 47